صفحه شخصی مهسا افراسیابی   
 
نام و نام خانوادگی: مهسا افراسیابی
استان: تهران
رشته: کارشناسی برق
تاریخ عضویت:  1391/11/21
 روزنوشت ها    
 

 آخه فک و فامیله که داریم؟ بخش عمومی

10

دختر خالم به بچش واسه اینکه شیرینی زیاد نخوره دندوناش خراب نشه گفته شیرینی ها رو شمردم یدونش کم بشه میزنمت. بچه هم وقتی همه خواب بودن رفته همه شیرینی ها رو نصفه گاز زده که تعدادش کم نشه!

آخه فک و فامیله که داریم؟
تو عروسی یکی از فامیلا دلار میریختن رو سر عروس و داماد! حمله به دلارا سی مجروح به جا گذاشت! فرداش همه رفتیم صرافی یارو گفت دلارا تقلبیه!

پسره فامیلمون رفته خارج 2 هفته با فیلتر شکن میرفته تو فیسبوک بعد از 2 هفته فهمیده نیازی به فیلتر شکن نیست!


دارم غرمیزنم این چه قیافه ایه من دارم. عمه ام میگه غصه نخور زشتا خوش شانس ترن!


دختر دایی بنده رفته دندونپزشکی عصب کشی کنه! طی 3 جلسه از درد دو بار با پا کوبیده به دکتر بدبختش، 4 بار زده تو سرش، دو بار دست دکتر رو چنگ زده خلاصه زده یارو رو لت و پار کرده! امروز همون دکتره اومد خواستگاریش: ایشالله همه جوونا خوشبخت شن!

داداشم زندگیشو داده یه آیپد خریده اونوقت بابام به آیپدش میگه:پاره آجر!

دختر خالم به بچش واسه اینکه شیرینی زیاد نخوره دندوناش خراب نشه گفته شیرینی ها رو شمردم یدونش کم بشه میزنمت. بچه هم وقتی همه خواب بودن رفته همه شیرینی ها رو نصفه گاز زده که تعدادش کم نشه!
استعدادت تو حلقم!


بابام کچله. یه بار تو حموم به جای شامپو اشتباهی به سرش کف شوی شوما زده! بهش میگیم پدر من روی قوطی رو نخوندی نوشته کف شوی شوما؟ میگه چرا خوندم, نوشته بود برای سطوح صاف!


تو اخبار گفت چند نفر تو سوییس کشته شدن، مامانم برگشته میگه:"آخی طفلی ها دم عیدی چه بلایی سرشون اومد"

من هنوز سر اون عیدی هایی که ازم میگرفتن و میرفتن واسم حساب بانکی باز میکردن، اما هیچ وقت ندیدمشون با خونوادم درگیرم!

عمه هام اومدن خونمون، سه تایی دارن پشت سر مادرشوهراشون حرف میزنن. دلم واسه مامانم میسوزه که نمیتونه تو بحثشون شرکت کنه !

مامانم امروز با چشمای اشکـ آلود اومده طرفم و میگه: پسرم تو رو به جوونیت قسم، تو رو به روح پدر مرحومم قسم، تو رو به شیر خودم قسم، دیگه قاشق تو این ظرفای تفلونِ من نزن!

چند سال پیش چادر مادرمو سرم کردم و واسه خنده یهو مادر تا منو دید جفت دستاشو رو به آسمون برد و از ته دل خدا رو شکر کرد و گفت خدا رو صد هزار مرتبه شکر که دختر نشدی وگرنه هیچ امام و امام زاده ای هم نمیتونست تو رو شوهر بده با این دماغت!
آخه فک و فامیله که داریم؟

دیشب مامانم خیلی غمگین بود رفتم براش کلی اس ام اس خوندم کلی خندید بعد هی میگفت اینو بهم بده 5000 تومن شارژ فدای یه خنده مامانم

خواهرزادم کلاس اوله تکلیفشون اینه از ۱ تا ۹۰ بنویسن، حالا این خواهرزاده ما یه عدد مینویسه درازمیکشه یه غلت میزنه یه عدد دیگه یه کارتون می بینه یکی دیگه گرسنه میشه. میگم دایی اینجوری تا صبم تموم نمیشه میگه خسته ام میفهمی خسته!

با مامانم رفتیم مغازه تعمیرات تلفن که تلفن بی سیم خونرو بدیم درست کنن. یارو تلفن زده به پیریز بعد با موبایلش زنگ زد که ببینه زنگ میخوره یا نه. تلفن که زنگ خورد مامانم به من میگه این آقاهه شماره مارو از کجا داشت؟

تلویزیون داره یه برنامه درباره علائم اعتیاد نشون میده. هر علامتی که میگه مامانم زیر چشمی با شک منو نگا میکنه.


پسر خالم کلاس دوم تو امتحانشون یه سوال داشتن که گفته بود: آیا میدانید رود هیرمند به کدام دریا میریزد؟ اینم نوشته بود: بله میدانم!
معلم خوشش اومده بود نمره کامل داده بود.

به خواهرزادم که دوم دبستانه میگم: خوشحالیا، همش تعطیلی؟ میگه: برو دایی واقعا تعطیلیا! اقتصاد کشور فلج شد رفت پی کارش، بعد بمن میگی خوشحالم؟ برو پلی استیشنتو بازی کن دایی!

پسرم شش سالشه اومده با دوربین از من عکس گرفته میگه: میخوام بزرگ شدم به پسرم نشونش بدم بگم این بابام بود! بهش میگم: پسرت خودش منو میبینه دیگه. میگه: معلوم نیست! مگه من باباتو دیدم؟ پسره من دارم؟!

دیشب نشستیم پ سریال عاشقانه میبینیم. زن داداشم (که نوعروسم هست) برگشته به داداشم میگه: مهرداد، اگه چی بشه تو منو میبری طلاق میدی؟ داداشم خیلی جدی برگشته میگه: اگه سکه برگرده به همون 400تومن!

پسر داییم میگه خوش به حالت که تک فرزندی! میگم چرا؟ میگه: واسه اینکه برا خوردن ته دیگه مارکارونی کسی نیست شریکت شه! همچین منطقی دارن جوانانه فامیله ما!

نصفه شبی دارم درس میخونم مادر اومده تو اتاق میوه داد بهم. خواست بره بیرون گفت زبونتو ببینم! منم زبونمونو در آوردم یهو گفت سلام رکس. بعدم خوشحال و خندان رفت بیرون. نمیدونم خنده و شادی به چه قیمت آخه؟

نشسته بودم سر کلاس مامانم بهم اس ام اس داد: 700 هزار تومن ترمی بابای بدبختت داره واسه دانشگاهت پول میده اونوقت تو سر کلاس گوشیتو چک میکنی ببینی کی اس ام اس داده ؟

نصف شبی خواب بودم دختر خالم 5 سالشه اومده بیدارم کرده میگه خواب دیدم شرک داره منو میخوره. بعد با گریه میگه: برو سی دیشو بیار بشکونیم!

خواب بودم، پسرداییم رفته سروقت گوشیم اسم خودشو به Irancell تغییر داده، روز و شب بهم SMS میده مشترک گرامی روز جهانی معلولین ذهنی بر شما مبارک!


با بابام حرفم شده، میگه: واس خاطر چهل تومن یارانه باید این رو تحمل کنیم!


سر صبح از خواب بیدار شدم میگم: سلام بابای مهربونم. میگه: سلام گرگ بی طمع نیست باز پول میخوای؟ پولاتو چه کار میکنی؟ نکنه معتاد شدی؟ بدبخت ترک کن؟ بعد 5 دقیقه تیکه انداختن میگه شوخی کردم میخواستم خواب از سرت بپره!

یکشنبه 29 بهمن 1391 ساعت 10:28  
 نظرات    
 
امیر یاشار فیلا 19:26 یکشنبه 29 بهمن 1391
2
 امیر یاشار فیلا

ببخشین،
دخترخاله‌تون دقیقاً چند بار به بچه‌اش گفته «شیرینی‌ها رو شمردم»؟

;-)
امیر یاشار فیلا 19:30 یکشنبه 29 بهمن 1391
2
 امیر یاشار فیلا

ممنون،
کلی به اون قسمت «سکه برگرده به همون 400تومن» خندیدم،
روحم تازه شد از آنتی‌اکسیدان‌های تولیدی.

D-:
مهسا معتمد 21:20 یکشنبه 29 بهمن 1391
0
 مهسا معتمد
یکی از حسرت های بچگیم خون دماغ شدن بود ! خیلی حس و ژست باکلاسی بود . . . همه بهت توجه می کردن در حد شهید زنده !
مهسا معتمد 21:41 یکشنبه 29 بهمن 1391
1
 مهسا معتمد
“بی سرو صدا ، وسایلتونو جمع کنین با صف بیاید برید تو حیاط ؛ معلمتون نیومده”
یکی از ناگهانی ترین و سورپرایز کننده ترین جملات دوران مدرسه…
مهسا افراسیابی 21:47 یکشنبه 29 بهمن 1391
3
 مهسا  افراسیابی
سلام جناب فیلا...
خواهش میکنم ناقابل بود.
ایراد تکرار از بنده نبوده ما که تازه واردیمو خدمت همه ارادت داریم اما آخرم نفهمیدم چرا روز نوشت بنده به عنوان سپندارمذگان یا والنتاین انتخاب نشد؟ و این تاکید واسه چیه؟
در کل حالا که مجالی هست سپندارمذگانو که امروزه به همه اعضا تبریک عرض میکنم...
پیمان شبستانی 01:00 دوشنبه 30 بهمن 1391
1
 پیمان شبستانی
این یکی خیلی باحال بود:-D
داداشم زندگیشو داده یه آیپد خریده اونوقت بابام به آیپدش میگه:پاره آجر!


خواهرزادم کلاس اوله تکلیفشون اینه از ۱ تا ۹۰ بنویسن، حالا این خواهرزاده ما یه عدد مینویسه درازمیکشه یه غلت میزنه یه عدد دیگه یه کارتون می بینه یکی دیگه گرسنه میشه. میگم دایی اینجوری تا صبم تموم نمیشه میگه خسته ام میفهمی خسته!
این دقیقا دختردایی منه!
امیر یاشار فیلا 01:47 دوشنبه 30 بهمن 1391
1
 امیر یاشار فیلا

به قول منوچهر نوذری خدابیامرز :
«چه توفیقی از این بهتر که خلقی را بخندانی؟»

سپاس ویژه و مؤکد از شما خانم افراسیابی.
دکتر علی فاروقی بجد 10:39 سه شنبه 1 اسفند 1391
1
  دکتر علی فاروقی بجد
سلام واقعا ازتون ممنونم خیلی جذاب بود جزء بهترین مطالب سرگرمی بود که تو این ماه اخیر دیدم . بازم ممنون از این روحیه ی خوبتون...
مهسا افراسیابی 21:40 سه شنبه 1 اسفند 1391
0
 مهسا  افراسیابی
از همگی ممنونم لطف کردید...
کورش نیکزاد 22:11 سه شنبه 1 اسفند 1391
2
 کورش نیکزاد
با دختر خالم رفته بودیم بیرون، ناظم دبیرستانشون ما رو دید اومد جلو گفت: این پسره کیه؟ دختر خالم هم اومد تریپ شاخ و دفاع از من بیاد گفت: حالا هر خری که هست، مگه ما باید بیرون مدرسه هم جواب پس بدیم؟
آخه فک و فامیله که داریم؟
کورش نیکزاد 22:12 سه شنبه 1 اسفند 1391
0
 کورش نیکزاد
به خالم که آمریکا زندگی میکنه با کلی ذوق و شوق گفتم: خاله من خیلی دوس دارم بیام اونجا زندگی کنم. برگشته میگه: خب اینجا کسی رو داری بری پیشش؟
آخه فک و فامیله که داریم؟
کورش نیکزاد 22:13 سه شنبه 1 اسفند 1391
0
 کورش نیکزاد
پسر داییم عکس عروسی مامان و باباشو گذاشته تو فیسبوک، خودشو تگ کرده رو خشتک باباش!
آخه فک و فامیله که داریم؟
کورش نیکزاد 22:14 سه شنبه 1 اسفند 1391
1
 کورش نیکزاد
دست مخترع کولر درد نکنه چون:
اگه به ما بود الان
یا میگفتیم مشیت خدا در اینه که هوا گرم باشه و حتما یه حکمتی
هست،باید تحمل کرد و نباید تو کارِ خدا دخالت کرد!!
یا اینکه یه دعا ساخته بودیم و میگفتیم باید
روزی 70 بار از روش خوند تا خنک شد...!
اگرم میخوندیم و خنک نمیشدیم، میگفتن با اخلاص نخوندین
فقط بنده های واقعی و با تقوا خنک میشن ...
کورش نیکزاد 22:15 سه شنبه 1 اسفند 1391
0
 کورش نیکزاد
خواهرزاده ی ۵ ساله م رو بردم سوپرمارکت بهش میگم عزیزم چی دوس داری برات بخرم ؟ میگه شکلات … گفتم ای جونم ! چه شکلاتی بخرم برات ؟ یهو چشماشو تنگ کرد گفت : شکلات تلخ ! مثه طعمِ زندگی … .
کورش نیکزاد 22:16 سه شنبه 1 اسفند 1391
1
 کورش نیکزاد
کارت عروسی واسمون اومده بود روی کارت نوشته جناب آقای فلانی با اتفاق همسر محترمه و دخترخانم. خب مینوشتین همتون بیاین ولی بی زحمت اون پسر الدنگتونو نیارین …
کورش نیکزاد 22:17 سه شنبه 1 اسفند 1391
0
 کورش نیکزاد
داداش کوچیک دوستمو بردیم آمپول بزنیم
پرستار گفت : بخواب آمپولتو بزنم
بچه گفت : خوابم نمیاد …
کورش نیکزاد 22:18 سه شنبه 1 اسفند 1391
0
 کورش نیکزاد
مامان بزرگ : ای من به قربون قدت بشم
من : آهان ! کم رنگ بریزم دیگه ؟
مامان بزرگ : آره دیگه ! لیوانی هم باشه …
کورش نیکزاد 22:18 سه شنبه 1 اسفند 1391
0
 کورش نیکزاد
خالم بهم زنگ زده میگه اینترنت پر سرعت داری لطفا واسم فیلم بر باد رفته رو دانلود کن …
گفتم باشه چجوری به دستت برسونم ؟؟؟ گفت : خوب واسم ایمیل کن دیگه !!!
کورش نیکزاد 22:19 سه شنبه 1 اسفند 1391
1
 کورش نیکزاد
با خواهرم رفتیم عطاری به فروشنده میگه ۱۰۰۰تومن زردچوبه بده ۱۰۰۰تومن فلفل سیاه بده ؛ فروشنده کشیده داده بعد خواهرم میگه چقدر میشه؟
کورش نیکزاد 22:20 سه شنبه 1 اسفند 1391
1
 کورش نیکزاد
شدیدا سرما خوردم گلوم درد میکنه. به مامانم میگم مامان خربزه نمی تونم بخورم ؟ واسم خوب نیست نه؟ میگه نه خوب نیست ولی بخور تا خراب نشده …
کورش نیکزاد 22:21 سه شنبه 1 اسفند 1391
0
 کورش نیکزاد
یه بار ننم با عموم و زن عموم دعواش شده بود اومده بود خونه به بابام میگفت برادرت خودش خوبه ولی ترک تحصیل حرفای زنش قرار میگیره …
کورش نیکزاد 22:22 سه شنبه 1 اسفند 1391
1
 کورش نیکزاد
داشتیم با بابام تو خیابون میرفتیم دوستشو دید ، بعد از سلام و احوالپرسی دوستش به من اشاره کرد گفت این پسرتونه ؟ بابام یه سری تکون داد گفت آره دیگه چوب خدا صدا نداره !!!
کورش نیکزاد 22:23 سه شنبه 1 اسفند 1391
0
 کورش نیکزاد
ﭘﺴﺮ ﻋﻤﻮﻡ ﺑﺎ ﯾﻪ ﺧﺎﻧﻮﻡ ﻧﺴﺒﺘﺎ ﻣﺤﺘﺮﻣﯽ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﯿﺮﻭﻥ ، ﺭﻓﺘﻦ ﮐﺎﻓﯽ ﺷﺎﭖ ﺁﺏ ﻣﯿﻮﻩ ﻭ ﮐﯿﮏ ﻭ ﺑﺴﺘﻨﯽ ﺧﻮﺭﺩﻥ ، ﺭﻓﺘﻦ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﭼﻠﻮ ﮐﺒﺎﺏ ﻭ ﻣﺎﺳﺖ ﻭ ﺗﺮﺷﯽ ﻭ ﺯﯾﺘﻮﻥ ﻭ ﺩﻭﻍ ﺧﻮﺭﺩﻥ ، ﺑﻌﺪ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺧﻮﻧﻪ ﻭ ﺩﯾﮕﻪ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺟﻮﺍﺏ ﺗﻠﻔﻨﺶ ﺭﻭ ﻧﺪﺍﺩﻩ … ﭘﺴﺮ ﻋﻤﻮﻡ ﻫﻢ ﺁﺧﺮ ﺷﺐ ﺧﯿﻠﯽ ﺟﺪﯼ ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﮔﻔﺘﻪ : ﭘﺲ ﮔﺸﻨﺖ ﺑﻮﺩ ؟!؟!؟!
کورش نیکزاد 22:24 سه شنبه 1 اسفند 1391
0
 کورش نیکزاد
دیشب اومدم خونه میخواستم خودمو لوس کنم گفتم : مامان هوا خیلى سرده ، گلوم درد میکنه فک کنم سرما خوردم …
مامانم : هیچ مرگیت نیست ، کمتر قلیون بکش خوب میشى
مهسا افراسیابی 13:11 چهارشنبه 2 اسفند 1391
0
 مهسا  افراسیابی
آقای نیکزاد کارتون عالی بود .
فکر کنم روزنوشت شما بود نه من...
تشکر